از دیار حبیب...

من از دیار حبیبم ؟ من از دیار غریب؟

از دیار حبیب...

من از دیار حبیبم ؟ من از دیار غریب؟

۱۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

 

"...دیدمش دامنی گل و ریحان و سنبل و ضیمران فراهم آورده و رغبت شهر کرده

گفتم گل بستان را چنانکه دانی بقایی و عهد گلستان را وفایی نباشد و حکما گفته اند هر چه نپاید دلبستگی را نشاید

گفتا طریق چیست؟

گفتم برای نزهت ناظران و فسحت حاضران کتاب گلستان توانم تصنیف کردن که باد خزان را بر ورق او دست تطاول نباشد و گردش زمان عیش ربیعش را به طیش خریف مبدل نکند

به چه کار آیدت ز گل طبقی                        از گلستان من ببر ورقی

گل همین پنج روز و شش باشد   وین گلستان همیشه خوش باشد"

 

آن چه خواندید، بخشی بود از دیباچه ی گلستان سعدی

شما رو رهنمون می شم به چیزی که براتون بهتر است از خوندن این وبلاگ، که یک جمله ی این کتاب می ارزه به تمام آرشیو این وبلاگ

پس بر شما باد به گلستان سعدی!

روزهایی که این وبلاگ آپ نشد، گلستان بخوانید!

گرچه سعدی به پای حبیب نمیرسه، ولی کاچی به ز هیچی! :))

و اگر فهم گلستان براتون سخته، کتاب هایی هستند که شرح لغات دشوار رو دارند تا خوندن گلستان برای همه آسون بشه. به قولی، زیرنویس دارن این کتاب ها!

فی المثل این کتاب از انتشارات قدیانی، که کوچیه و در قطع پالتویی چاپ میشه، و قیمت مناسبی هم داره!

 

عمر کوتاهه، حیفه بمیرید بی آن که این کتاب ها رو نخونده باشید، در حالی که این وبلاگ ها رو میخونید!

 

+خدا نگهدارتون باشه، احتمالا تا شنبه ی هفته ی آینده نیستم

++از دوستان اگر کسی نسخه های مناسبی که شرح لغات دشوار رو در ذیلشون داشته باشن سراغ داره، در کامنت ها معرّفی کنه تا دیگر دوستان استفاده کنن

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۸:۳۲
حبیـ ـب

 

و در کتاب گرانقدر شازده کوچولو، بخشی هست که شازده کوچولو از سیارک های گوناگون که هر کدوم یک ساکن خاص داشتن دیدن می کنه

تو این گشت و گذارها، میرسه به سیّارکی که یه دائم الخمر توش ساکنه. کسی دائم مِی(مشروب) میزنه

شازده کوچولو: چرا مِی میزنی؟

دائم الخمر با صدایی مست: که یادم بره

شازده کوچولو: چی رو یادت بره ؟

دائم الخمر: سرشکستگیِ ِ  میخواره بودن رو!

 

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۷:۴۷
حبیـ ـب

 

اینطور که شنیدم (نخوانده ام. شنیده ام به نقل از زندگی نامه ی گالیله، نوشته ی برتولت برشت)،

گالیله رو می بردن به دادگاه انگیزاسیون کلیسا، تا توبه کنه از این که گفته زمین دور خورشید می گرده

سخن کلیسا واضح بود، یا منکر گشتن زمین دور خورشید میشی، یا مرگ و تبعید در انتظارته، و گالیله اوّلی رو انتخاب کرد

یکی از شاگردانش که ناراحت بود از انتخاب گالیله و اعترافش به گشتن خورشید دور زمین، با طعنه به گالیله گفت "بی چاره ملّتی که قهرمان ندارد"

و گالیله در پاسخ گفت : "بی چاره ملّتی که نیاز به قهرمان دارد"

 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۴:۱۰
حبیـ ـب

 

کوچ عشایر قشقایی

چقدر دلم میخواد از همه جا بکّنم و چند ماه سر به کوه و بیابون بذارم، برم زندگی کنم با این عشایر...

عکس های بیشتر رو میتونین این جا (کلیک) ببینین

یه نگاه بندازین به چهره ی خندان دخترک توی عکس

اگه تو شهر و تو یه خانواده ی معمول شهری به دنیا اومده بود، احتمالا جای اون بزغاله گوشی ای چیزی دستش بود

جای لبخند هم اخمی رو لبش بود و غر می زد به مادرش، که اسباب بازی جدید میخوام، آی پد میخوام، گوشی جدید میخوام! بهونه می گرفت، لج می کرد و غر می زد!

چقدر مزخرف بار میان بچّه هامون تو شهر !

چقدر بی معنی و گمشده و بی هدف! عین خودمون!

 

+عرب ها، زمان پیغمبر بچّه هاشون رو در خردسالی میفرستادن تو صحرا بین قبایل صحرا نشین!

تا بچّه تو دامان طبیعت بزرگ شه و قوی بار بیاد! ایضا عربی فصیح یاد بگیره (بادیه نشین ها فصیح تر از همه عربی صحبت می کردن)!

 

بعد التّحریر: خدا نگهدارتون باشه، میرم تا یکشنبه یا دوشنبه یا کمی اون ورتر بازگردم ان شاالله

تبصره ای هم بر خط دهم نوشتم بزنم، منظورم از زمان پیغمبر، زمان کودکی پیغمبر بوده که ایشون رو هم به دامن صحرا فرستادن در خردسالی

۲۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۰:۲۸
حبیـ ـب

انا و علی ابوا هذه الامّه

سخن پیامبر است، یعنی که من و علی پدران این امّتیم


و چقدر شیرینه که "علی" پدر پدرهای آدم باشه! چه مجازا، و چه حقیقتا!


بابا دعام کن...

بابا دعا کن درست بشه...

بابا التماس دعا...

بابا...


پ.ن: این پست، کامنتی بود در ذیل پست حاجی با اندکی اضافات، که حیفم اومد پست نشه

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۰:۴۰
حبیـ ـب
حیفه تو روز پدر، معرّفی نکنم یکی از زیباترین انیمیشن های کوتاهی که به عمرم دیدم

پدر و دختر

برنده ی اسکار بهترین انیمیشن کوتاه سال 2001 (و اسکار آبروی این انیمیشن کوتاه نیست، این انیمیشن کوتاهه که اعتبار میبخشه به جایزه ای مثل اسکار!)

زمان: 8 دقیقه

صامت!


قابل دانلوده از این صفحه (کلیک بفرمایید)

توصیه: خلاصه ی داستان رو نخونید از سایت و اصل داستان رو ببینید، کل انیمیشن 8 دقیقه بیشتر نیست

توصیه ی 2: توصیه ی اکید می کنم علی الخصوص اگر دختر هستید، انیمیشن رو جایی ببینید که بتونید اشک بریزید! در مورد مرد ها و پسرها، حتما تنهایی ببینید! 


و این انیمیشن، هدیه ی بنده ست به مناسبت این روز به همه ی پدرها، پسر ها، و دخترها! (انیمیشنشو یکی دیگه ساخته، یکی دیگه آپلودش کرده، من اهداش می کنم!)


۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۹:۲۱
حبیـ ـب

"قلبی حساس دارم که نوازش نسیم حیات آن را می لرزاند، زیبایی غروب و طلوع آفتاب دیوانه اش می کند، آسمان بلند پرستاره مستش می نماید. مرغ های هوا و ماهی های دریا جذبش می کند، کوه های بلند، افق بی پایان و اقیانوس بی کران به اَبَدیتش می برد.

این احساس مرموز قلبی، مسحور عظمت و زیبایی خلقت می شود و مرا در مقابل خالق آن وادار به سجده می کند...همان احساس نیز تار و پود قلبم را به عشق علی به لرزه می اندازد و مرا این چنین شیفته و شیدای او می کند."

آن چه خواندید دست نوشته های شهید چمران بود، چاپ شده در کتاب "علی زیباترین سروده ی هستی"

میلاد پر برکتش و روز پدر بر همگی مبارک

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۸:۵۷
حبیـ ـب
-چه خبر حاجی؟ تعریف کن

- چه تعریفی؟ عمرم رفت، دست و پام از کار افتاده، گوشم سنگین شده و نمیشنوه، چشمم هم دیگه نمیبینه !

چند روزی بیشتر مهمان نیستم


گفت و گوی من بود، با معمّر پیرمردی نود و اندی ساله

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۸:۴۷
حبیـ ـب
احتمالا 4 یا 5 سالم بود،

حفظ کردن اذکار و سوره ها برام سخت بود،

پس پدر به آموختن ذکر "سبحان الله" برای شروع بسنده کرد،

ایستادن و دست بلند کردن و خم شدن و سر به روی خاک گذاشتن رو یادم داد، تا یاد بگیرم قنوت و رکوع و سجود رو

تا یاد بگیرم اصل نماز رو


سال ها میگذره

فهمیدن عمق اذکار و سوره ها، هنوز هم کار آسونی نیست

و هنوز هم، عملم با باور قلبی "سبحان الله" همخونی نداره، که انگار گاهی اطمینان ندارم به خدا!

ایستادن و خم شدن و سر روی خاک گذاشتن روی خاک رو یاد گرفتم، امّا هنوز بین این خم و راست شدن تا رسیدن به رکوع و افتادن به سجود فاصله ی زیادی هست

و هنوز با من عجین نشده اصل نماز...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۸:۲۷
حبیـ ـب
صدای اذان مغرب بلند شد

رسیدم دم امامزاده

مردی با شتاب با دوچرخه اومد،

دوچرخش رو گذاشت دم در و بی قفل کردن رفت تو

دوچرخم رو گذاشتم دم در، قفلش کردم و رفتم تو


وضو گرفتم و رفتم برای اقامه ی نماز به جماعت

بین دو نماز، رفتم برای مختصر زیارتی

کنار ضریح، قبر خانمی بود، فوت شده به سال 47

سنگ قبر کاشی کوچکی بود، و روی قبر سوای اسم و زمان فوت، نوشته بود که خانم متوفی در مجلس عذاداری از دنیا رفته


چه خوبه که آدم، آخرش در حال خوب بمیره

در حال کار خیر

تو روز مقدّسی مثل روز محرّم

یا در حالی که روزه داره، با لبی که تشنه مونده برای خدا

و چه بده که آدم، در حال بدی بمیره

در حال گناه ...


خدا کنه آخرش تو خوب وضعی بمیریم

ولو مرگمون سخت باشه، در حال گناه نمیریم...

و ای کاش

ای کاش

ای کاش

سبک بریم، در حالی که باری از گناه بر دوشمون نیست و هر چه بود اگر حق خدا بود توبه کردیم و اگر حق الناس پرداخت کردیم

چه قدر خوب میشه اگه، بی گناه بمیریم...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۷:۵۴
حبیـ ـب