از دیار حبیب...

من از دیار حبیبم ؟ من از دیار غریب؟

از دیار حبیب...

من از دیار حبیبم ؟ من از دیار غریب؟

۸ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

هر چیز مادّی ای،
اگر دائم داشته باشیش، بی مزه میشه
دیگه لذتی نداره و تکراریه
فرقی نمی کنه جت شخصی باشه یا لامبورگینی آوانتادور،
وقتی چندین سال داشته باشیش و بهش عادت کرده باشی، دیگه لذتی نداره

اما از اون طرف، هر چیزی، هرچند ساده
اگر نداشته باشیش،
اگر ازش دور باشی و بهش محتاج،
وقتی بهش برسی لذتی می بری که قبلا نبرده بودی

اینطوریه که وقتی تو یه بیابون گم شدی و مدت زیادی گرسنه موندی،
خوردن یه نون ساده برات قدر 3 تا پیتزا لذت بخشه
اینطوریه که تو یه شب بارونی که ماشینی نیست که ببرتت و زیر بارون خیس شدی،یه تاکسی پیکان 47 بامرام که سوارت کنه رو اندازه ی یه بنز سی کلاس دوست داری

یا وقتی مثل امشب من فرصت خوابیدن نداشته باشی،
8 ساعت خواب یکسره و بی دغدغه میشه بزرگترین آرزوی زندگیت،
و حس می کنی تو اون لحظه تو این دنیای بزرگ اون چیز کوچیک بزرگترین و بهترین لذت دنیاست
شکسپیر تو داستان لیرشاه، وقتی شاه از این جا مونده و از اون جا رونده، وسط بیابون و گشنه و تشنه و زیر طوفان میمونه و سلطان کاخ نشین کلبه ی پیرمرد روستایی ای رو غنیمت میشماره تعبیر زیبایی در این معنی میاره.
کیمیای ضرورت!
ضرورت، کیمیایی که خاصیت طلا کردن مس رو داره و چیزهای بی ارزش و حقیر رو ارزشمند و بزرگ می کنه. چیزهای روزمره و خسته کننده رو خواستنی و جذاب می کنه

سعدی هم در گلستانش به استقبال این معنی میره، اون جا که در باب سوم در فضیلت قناعت میگه:

مرغ بریان به چشم مردم سیر

کمتر از برگ تره بر خوان است

وان که را دستگاه و قوت نیست

شلغم پخته مرغ بریان است


۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۳ ، ۰۳:۳۵
حبیـ ـب
1 گلدون و 2 تا شاخه گل مریم

-دم در، ایستاده تو کوچه-:

"من:اوضاع کار چطوره؟
ع.:کساد!
سرده!
محرم و صفره دیگه! مردم خیلی گل نمی خرن تو این دو ماه.
من:تموم میشه ایشالا
ع: آره دیگه، یه ده روز دیگه"

1 گلدون و 2 تا شاخه گل مریم
گلدونه رو دیروز برده بود گذاشته بود خونه

-حدود یه ساعت بعد،تو خونه، بعد از تموم شدن تلفن-
مادر: گلفروشی ع. آتیش گرفت!
ا. (خانم ع.)  پشت تلفن داشت خودشو می کشت! می گفت مگه ما چی داشتیم؟ کل داراییمون همین گلای تو این مغازه ی اجاره ای بود"

1 گلدون و 2 تا شاخه گل مریم
2 شاخه گل مریم رو امروز آ. برای ما آورده بود

هنوز دارم به حرف آ. فکر می کنم
" مگه ما چی داشتیم؟ کل داراییمون همین گل ها بودن
باید 5 سال 10 سال دیگه کار کنیم تا تازه برسیم همین جایی که بودیم"

1 گلدون و 2 تا شاخه گل مریم
این ها تنها گل هایی بودن که از گلفروشیش باقی موندن

1 گلدون و 2 تا شاخه گل مریم
اون قدر به گلستان اعمالم آتیش گناه زدم، که فکر نکنم وقتی از دنیا میرم قدر همین 1 گلدون و 2 تا شاخه گل مریم هم برام مونده باشه!

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۳ ، ۲۳:۰۶
حبیـ ـب


دوستان عزیزی که الآن و تو این تاریخ دارین این نوشته رو می خونین،


بسته به شرایطتون، حجم خاک مورد نیاز از دو تا مشت تا چند سطل تغییر می کنه

میتونین از خاک باغچه خونتون یا از خاک موجود تو نزدیک ترین پارک استفاده کنین

دقت کنین که حتما موقع ریختن حداقل 3 بار بدون فاصله تکرار کنین "خاک بر سرم"


توضیح: 1 میلیون و 200 هزار زائر ایرانی نفر رفتن نجف و کربلا برای زیارت اربعین!

و من و شما، نخواستیم/نتونستیم بریم، در حالی که 1 میلیون و 200 هزار نفر با وسیله/بی وسیله با پول/بی پول با ویزا/بی ویزا رفتن!

توضیح2: بعد از خاک بر سر کردن حتما دوش بگیرید!


بعد التحریر: زمانی که متن رو نوشتم شنیده بودم که تا اون زمان 1 میلیون و 200 هزار نفر بودن. علی الظاهر تا روز اربعین به 1 میلیون و 500 هزار نفر رسیدن!

۱۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۳ ، ۱۶:۱۹
حبیـ ـب

دبیرستانی بودم

رو کاناپه ای دراز کشیده بودم، در کشوری بیگانه!

کتاب صوتی ای گوش می دادم که متنی بود از انیشتین، ترجمه شده به فارسی

در اون کتاب خیلی کوتاه صوتی، انیشتین گفته بود در جوانی بسیار تاثیر پذیرفته از جمله ای از شوپنهاور(فیلسوف آلمانی)

انگلیسی آن جمله این است :

'Man can do what he wants, but he cannot will what he wills

و مترجم بدین مضمون ترجمه ی نادقیقی کرده بود که "آدم میتونه کاری رو که دوست داره انجام بده اما نمی تونه همیشه کاری رو که انجام میده رو دوست داشته باشه"


و ما گیج شدیم که چه چرندی بافته این فیلسوف آلمانی؟...


بعد تر این مفهوم با عباراتی دیگه در ذهنم معنی پیدا کرد و تثبیت شد

که لقد خلقنا الانسان فی کبد

و به این نتیجه رسیدم که دنیا دار قرار و جای آرامش نیست!

قرار نیست تو زندگی بعد از گذشتن از مرحله ای، عبور از گردنه ای و گذر از گذرگهی به آرامش برسم و از رنج خلاص بشم
که سلسله ی موی دوست، حلقه ی دام بلاست ...

و دنیا سراسر همین رنج ها و سختی هاست، و هر آسایشی توقف کوتاهی است بین دو رنج، تا زمانی که به انتهای عمر برسیم، به رنج یا آسایش ابدی


و مدت هاست که تو سختی ها اگر این عبارات، این آیه، این شعر سعدی و این حدیث قدسی ادامه ی مطلب یادم بیاد،

لبخند به لبم میاد :)

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۲۰:۰۰
حبیـ ـب
Never look down on anybody unless you're helping them up (کلیک)

سعدی علیه الرحمة، در باب هشتم گلستانش حکایتی داره به مضمون همین جمله، بدین شرح که:

درویش ضعیف حال را در خشکی تنگ سال مپرس که چونی الا بشرط آن که مرهم ریشش بنهی و معلومی پیشش.

خری که بینی و باری به گل درافتاده

به دل بر او شفقت کن ولی مرو به سرش

کنون که رفتی و پرسیدیش که چون افتاد

میان ببند و چو مردان بگیر دمب خرش


۲۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۳ ، ۱۱:۰۹
حبیـ ـب


-چاق شدی!
+زندگی بهم ساخته

=چاق شدی!
+غصه زیاد خوردم چاق شدم!

%چاق شدی!
+شکم مهندسیه!

#چاق شدی!
+اعتبار بازاره!

©چاق شدی!
+ذخیره کردم برا زمستون!


زیرنویس: جواب های متنوع من به تعجب مشابه دوستان!
زیرنویس ۲: برای فهمیدن تیتر به موتور جست و جوی bing.com مراجعه فرمایید
۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۳ ، ۱۹:۲۶
حبیـ ـب


7-8سال پیش بود

به مناسبت روز درختکاری یا همچین چیزی داده بودنش

نهال کوچکی بود. ما هم نمی دونستیم محصول میده یا نه و نهالش به درد بخور هست یا نه و در نهایت چه جور درختی خواهد شد.

کاشتیمش کنج باغچه


امسال برای اولین بار محصول آورد، اونم کلّی

فرآوریش کردیم، تلخیش رو گرفتیم و بعد کلی زحمت شد چند دبه زیتون خوشمزه

چند شبی است که زیتون پرورده تو سفره می درخشه. زیتونی که مال درخت باغچه ی خودمونه

درختی که تو این سال ها اصلا امید نداشتیم محصول بده


خیلی از افکار و اندیشه ها هم مثل همین چیزهایی که هستن که تو باغچه می کاریم

بعضی هاشون ممکنه اصلا رشد نکنن،

بزرگ نشن و محصول ندن و مدفون بشن زیر خاک

بعضی هاشون ممکنه سریع گل بدن و بعد پژمرده بشن و بعد با برفی و سرمایی خشک و نابود بشن

بعضی هاشون هم ممکنه مثل این درخت زیتون، سال ها بعد رشد کنن و محصول بدن



۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۳ ، ۲۲:۲۱
حبیـ ـب



"+میخوام تو مسابقات جهانی شرکت کنم

-مطمئنی ؟ مسابقات جهانی مسابقات سرعته، تو توی مسافت خوبی.

+میتونم تو سرعت هم رقابت کنم

-باشه. خیلی خوبه. 12 ماه فرصت داریم

+میخوام تو مسابقات امسال شرکت کنم!

-شوخی می کنی؟ فقط 5 هفته تا مسابقات جهانی مونده!

+تحت فشار بهتر عمل می کنم!"

آن چه خواندید، مضمون دیالوگ هایی بود در فیلم پرنده ی اسکاتلندی بین مردی که بعدا بارها قهرمان جهان در دوچرخه سواری شد و مدیر برنامه هاش!

++نمی دونم چرا من کلا تحت فشار نباشم عمل نمی کنم! من جاش بودم احتمالا دو هفته قبل مسابقات جهانی شروع می کردم!
+++خزنده ی ایرانی!
۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۳ ، ۰۰:۵۱
حبیـ ـب