از دیار حبیب...

من از دیار حبیبم ؟ من از دیار غریب؟

از دیار حبیب...

من از دیار حبیبم ؟ من از دیار غریب؟

به صحرا رو که از بلبل غزل گفتن بیاموزی

جمعه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۲۸ ق.ظ

 

کوچ عشایر قشقایی

چقدر دلم میخواد از همه جا بکّنم و چند ماه سر به کوه و بیابون بذارم، برم زندگی کنم با این عشایر...

عکس های بیشتر رو میتونین این جا (کلیک) ببینین

یه نگاه بندازین به چهره ی خندان دخترک توی عکس

اگه تو شهر و تو یه خانواده ی معمول شهری به دنیا اومده بود، احتمالا جای اون بزغاله گوشی ای چیزی دستش بود

جای لبخند هم اخمی رو لبش بود و غر می زد به مادرش، که اسباب بازی جدید میخوام، آی پد میخوام، گوشی جدید میخوام! بهونه می گرفت، لج می کرد و غر می زد!

چقدر مزخرف بار میان بچّه هامون تو شهر !

چقدر بی معنی و گمشده و بی هدف! عین خودمون!

 

+عرب ها، زمان پیغمبر بچّه هاشون رو در خردسالی میفرستادن تو صحرا بین قبایل صحرا نشین!

تا بچّه تو دامان طبیعت بزرگ شه و قوی بار بیاد! ایضا عربی فصیح یاد بگیره (بادیه نشین ها فصیح تر از همه عربی صحبت می کردن)!

 

بعد التّحریر: خدا نگهدارتون باشه، میرم تا یکشنبه یا دوشنبه یا کمی اون ورتر بازگردم ان شاالله

تبصره ای هم بر خط دهم نوشتم بزنم، منظورم از زمان پیغمبر، زمان کودکی پیغمبر بوده که ایشون رو هم به دامن صحرا فرستادن در خردسالی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۲۶
حبیـ ـب

نظرات  (۲۰)

سلام
عکس عالی بود..,
ایضا باقی عکس ها به دل نشست...

به دوستی گفتم دوست ندارم تهران زندگی کنم
گفتن از دور نشستی و میگی میخوام برم شهرستان و روستا و این صوبتا
توش بری نمیتونی زندگی کنی....


پاسخ:
پاسخ:
سلام
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید!

حالا زندگی نه،
نصیب چند روزه ای که میشه بر از این نوع زندگی؛ شده به قدر یک توریست!
والا شما ک خوبید . نسل ماها چین . ما دهه هفتادیا و ایضا بعد از ما ک تو مرکز این لوس بازی های تکنولوژی و شهری بازی های بعضا بی موردیم !
بزغاله بچگیم داشتن مادربزرگ اینا ...


پاسخ:
پاسخ:
هر چی میره جلو، بدتر میشه انگار
آدم فراموش تر میشه، گم تر میشه
با gps و google maps هم نمیشه پیداش کرد!
ببخشید حبیب عاقای خدا!!!
قصد جسارت نداشتم

+ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

++ حیف که دارم پروژه عاماده میکنم وگرنه به این زودی میدون خالی نمیکردم. آیکون کم عاوردن :)))


پاسخ:
پاسخ:
باز به کرامات ما شک کنین!
این که خوبه، یه نفر با من کلکل کرد، مجبور شد تز دکترا بنویسه :)))
ای خدا...
چی بگم والا؟ ما که حریف زبون حاجاعاقاها نمیشیم. مخصوصا اگه حبیب خدا هم باشن... تسلیم


پاسخ:
پاسخ:
"مخصوصا اگه حبیب خدا هم باشن...تسلیم"

به این میگن دفاع تهاجمی!
در عین تسلیم شدن، باز هم حرف خودتون رو زدین :)))

+ما که حاجاغا نیستیم! مشتی هم به زور!
خیلی هم شما بودین!!!!!!
+آیکون بچه سرتق


پاسخ:
پاسخ:
:)))
همه ی ما تو این دنیا مهمونیم، و مهمون حبیب خداست! پس هممون حبیب خداییم!
+آیکون بچّه سرتق 2 :)))
تازشم منظورم از حبیبِ خدا واقعا جبیب خدا بود. ینی حبیبی که مال خداست
بعله... :))))))))



پاسخ:
پاسخ: خب پس الحمدلله منظورتون من نبودم :)))
هعی حبیبِ خدا ...
امیدوارم دوشنبه تون در همین هفته جاری باشه :)



پاسخ:
پاسخ:
من که مهمون نیستم! :D (حبیب خدا)

فعلا که شد یکشنبه، اونم در هفته ی جاری
ما زیاد تجربه کردیم روستا و صحرا رو...
هم شمال، هم جاهای دیگه.
خیلی خوب بود، کلی چیزهای خوب یادگرفتیم.
عشایر بختیاری رو هم دیدیم. یه مدتی باهاشون بودیم، اما توی چادرشون نخوابیدیم.
اونا که راضی بودن از ما، میخواستن منو نگهدارن پیش خودشون!




پاسخ:
پاسخ:
سوال: چه جوری تجربه کردین این تجربیات رو ؟
شروع سفرتون چطوری بود؟
به چه بهانه ای رفتین؟ مثلا به چه دلیل و بهانه ای رفتین پیش عشایر بختیاری؟

+در مورد تیل خس، نه به گمانم ندیدم تا حالا
من ایل شاهسون بودم
زندگی ساده اما گرمی دارن
مث ما شهریها دغدغه هیچی رو ندارن خیلی عالیه محیطش
وقتی برا کسی تعریف میکنم میگن دو روز اونجا بودی خوشت اومده 1هفته بمونی بریدی
ولی من دوس دارم مثل همه روستاهایی که میرم و دلم رو یه جاش جا میذارم و بر می گردم



پاسخ:
پاسخ: همون دو روز بودنش هم پر از لطفه
همون روزای توریستی اوّلش هم، ولو آدم از ادامش محروم باشه
آب دریا را اگر نتوان کشید، پس به قدر تشنگی باید چشید...
ان شاالله که موفق باشین....و اندهتون تموم بشه...


پاسخ:
پاسخ:
ان شاالله
خوب چرا نیمه خوبی مستر حبیب....
نمی خواد بگین خودم می گم: به تو چه....
بعله ..عاغا ما رفع زحمت می کنیم....



پاسخ:
پاسخ:
امام علی می فرمایند که :اِضاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّةٌ
یعنی از دست دادن فرصت اندوهبار است

من هم با اجازتون رفع زحمت می کنم تا یکشنبه ان شاالله
باشد که کمتر فرصت از دست بدیم
خوبین اقا حبیب؟؟؟


پاسخ:
پاسخ:
خوب که، الحمدلله

بزه اصن اعصاب نداره ها(به قیافش دقت کنید)
:)))


پاسخ:
پاسخ: دقیقا!
باید فکتوری ریست بشه :)))

:) ما که بچگی با خاک و وسط کوچه و پا برهنه برزگ شدیم (البته کفش داشتیما ولیکن بی کفش خیلی بیشتر حال میداد) اما من از حیوانات به ای نحو کان میترسم :)))))))

+ حاجا عاقا حبیب آرشیو جناب عالی بیشتر از 3بار مرور شده والا...



پاسخ:
پاسخ: مام بچگیمون به دنبال کردن جوجه اردکا و لگد کردن مرغ و خروسا و غرق کردن مورچه ها گذشت ! حیوانات بای نحو کان ازمون می ترسیدن! :)))
بع بعی میگه.....بع
اونوقت نهایت دل خوشی بچهای شهر یه جوجه است
+ماشاله خدا حفظش کنه برا پدر مادرش


پاسخ:
پاسخ:
سلام بر شما
دلخوشی بچه های شهری، دیگه جای مرغ و جوجه و اردک شده انگری بردز!

+خدا حفظ کنه این بچه ها رو. آخرین نسل هایی که طعم زندگی طبیعی رو می چشن، شیر تازه میخورن، گندم آرد می کنن تا نون بپزن، بزشون رو میبرن چرا...
اسممو دیدم کیف کردم تو متن....
"چقدر بی معنی و گمشده و بی هدف! عین خودمون!"
همسن این دختر خانومه عکس که بودم زیاد روستا می رفتیم...کلی از خاطرات بچگی من و الی تو روستا گذشت...با یه طبیعت بکر و عالی....فوق العاده بود...تا دلتون هم بخواد با این گاو و گوسفند و بز دمخور می شدم ..طوری که هر سال بابام تهدید می کرد اگه بازم ببینم با این جک و جونورا دم خوریو ماچشون می کنی ها عمرا دیگه بیارمت این جا...
ولی هر سال بازم جامون همون جا بود...و منم هر سال دور از چشمش با این جک و جونورا کلی عشق و حال می کردم....
فک کن این گاوه دست منو لیس می زد خود روستاییا چندششون می شد...من کیف می کردم ...
بازم وراجی کردم ها...


پاسخ:
پاسخ:
الآن که میرم روستا، اکثرا گاوها و گوسفنداشون رو فروختن
فقط مرغ و جوجه و اردک نگه داری میشه بیشتر
والا گاوی که میشناختیم تو روستا، بسیار کاریزماتیک بود! میترسیدیم نزدیکش بشیم!
زورمون بیشتر به همون مرغ و اردک میرسید!
اخی بز!!
ی کوشولو دخمل داییم داش سفید بود اینقده ناز بود :)
خوشبحالشون :)


پاسخ:
پاسخ:
بله
خوش به حالشون
زحمت کشیدید...
ممنون واقعا
شرمنده کردید....


پاسخ:
پاسخ:
خواهش میکنم
یه سرچ ساده بود فقط
سلام
؟؟؟؟؟
بز اسباب بازی کودکی من نیز بود


پاسخ:
پاسخ:
سلام
پس خوش به حال کودکتون
عموما پدرها و مادرها حوصله ی چنین اسباب بازی های پر سر و صدای پر دردسری رو ندارن، و یه وسیله ی کامپیوتری کوچیک و بی سر و صدا رو ترجیح میدن برای سرگرم کردن بچّشون!
مطمئنید؟


بادیه نشینی و فصاحتو گفتم...


پاسخ:
پاسخ: نه مطمئن نیستم

پیشتر شنیده بودم این رو، در توضیح دایه گرفتن برای پیامبر و یکی از دلایل این که در کودکی به خارج از مکه فرستاده شد

یه سرچ هم کردم الآن، این ها رو پیدا کردم در این مورد:

ابن اسحاق روایت کرده که رسول خدا(ص) فرمود: « من فصیح ترین شما هستم, زیرا من در نسب قرشی هستم, و در میان طایفه ی بنی سعد بن بکر نیز دوران شیر خوارگی و طفولیت را گذرانده ام.»

[ سیره ابن هشام/ ج1/ ص 112]

بعضی از مورخین در علت آن گفته اند: اعراب صحرا عموماً زبانشان فصیح تر از شهر نشینان بود, و این یا به خاطر این بود که زبان مردم شهر در اثر رفت و آمد کاروانیان مختلف و اختلاط و آمیزش با افراد گوناگون اصالت خود را از دست می داد, و لهجه صحرا نشینان که آمیزش با کسی نداشتند با اصالت و فصاحت خود باقی بود, و یا هوای آزاد بیابان در این جریان مؤثر بود.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی