از دیار حبیب...

من از دیار حبیبم ؟ من از دیار غریب؟

از دیار حبیب...

من از دیار حبیبم ؟ من از دیار غریب؟

تو خود آفتاب خود باش و طلسم کار بشکن!

دوشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۴:۱۰ ق.ظ

 

اینطور که شنیدم (نخوانده ام. شنیده ام به نقل از زندگی نامه ی گالیله، نوشته ی برتولت برشت)،

گالیله رو می بردن به دادگاه انگیزاسیون کلیسا، تا توبه کنه از این که گفته زمین دور خورشید می گرده

سخن کلیسا واضح بود، یا منکر گشتن زمین دور خورشید میشی، یا مرگ و تبعید در انتظارته، و گالیله اوّلی رو انتخاب کرد

یکی از شاگردانش که ناراحت بود از انتخاب گالیله و اعترافش به گشتن خورشید دور زمین، با طعنه به گالیله گفت "بی چاره ملّتی که قهرمان ندارد"

و گالیله در پاسخ گفت : "بی چاره ملّتی که نیاز به قهرمان دارد"

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۲۹
حبیـ ـب

نظرات  (۶)

سلام
اشاره ی طنازانه ای بود به اوضاع فعلی...


ما اگه قهرمان دیپلماسی نخواییم کی رو باید ببینیم بنظرتون؟!


پاسخ:
پاسخ:
سلام
اشاره ای بود به اوضاع فعلی، به اوضاع قبلی، به اوضاع قبلی تر ... این 3 نقطه رو بگیرین برین تا صد ها سال پیش !
جهل و ناگاهی فکر کنم بشه سر آغاز نیاز به قهرمان داشتن . شاید .
ملتی که علماشون این کوته فکران بودن .
دیگه بیجاره ان دیگه
مرسی بابت جواب....
با همه اش موافقم...
ولی یه چیزی اینجا اذیتم می کنه...من یه آدم معمولی ام..دنبال قهرمان هم نبودم که بیاد همه ی مشکلاتمو حل کنه...حتی منتظر شاهزاده ی با اسب سفید هم نبودم هیچ وقت...چون همیشه خودم شاهزاده ی خودم بودم...و معتقد بودم وقتی خودم نتونم گلیممو از مرداب بیرون بکشم هیچ غولی هم نمی تونه...
اما وقتی هی دارم درجا می زنم...وقتی اصلا نمی تونم از جام تکون بخورم...وقتی حتی نمی تونم قدم از قدم بردارم...می رسم به بی عرضگی خودم...
چون دنبال قهرمان که نیستم...حداقل شرایط رو هم برای بهبود وضعم ندارم..پس الکی فقط دست و پا می زنم و از نفس می افتم...بعدش هم سرخورده می شم...به همین راحتی...
حالا یکی که دلش پره تو این وضعیت میاد عالمو آدمو مقصر می دونه که دیوونه نشه که می شه همون قهرمان پروری شما.....یکی هم فقط خودشو سرزنش می کنه و خودخوری می کنه...
اینی که گفتم یه جنبه ی دیگه از حرفای شما بود..وگرنه حرفتونو کلی قبول دارم..
هم کامنت مریمی خوب بود ..هم جواب شما....
ولی از یه دید دیگه هم نگا کنین...چرا ماها نیاز به قهرمان داریم...؟
آدما معمولا از کسی خوششون میاد که ویژگی های خوب رو داشته باشه ..زیاد هم داشته باشه...کامل هم داشته باشه...خب این طبیعیه..ولی این که از یه نفر توقع داشته باشن همه چیزو درست کنه طبیعی نیست...ریشه اش چیه این اون وقت...باید این فکر از یه جای تو کله ی نسلای قبل از ما رفته باشه که به ماها منتقل شده...هوم..؟
این حرف شما یعنی مثلا اروپاییا قهرمان نمی خوان...آمریکاییها و آفریقایی ها چی...یعنی فقط مختص ملت ماس..
همه ی جمله هام سوالیه ها...هیشکدوم انتقادی و از این چیزا نیس...جوابی براشون ندارم...


پاسخ:
پاسخ: قهرمان به اون معنا و کاربرد که شما میگین، مفهوم الگو گونه ی قهرمانه
همه ی ما به الگوها و قهرمان های خودمون نیاز داریم و هر کسی یه تعداد قهرمان و الگو برای خودش داره، از علی(ع) بگیرین تا استیو جابز و لیونل مسی (قهرمان هر کس متناسب باخودشه)

قهرمان به این معنا رو، اروپاییا هم دارن، آمریکاییا هم دارن، آفریقاییا هم دارن

امّا این معنی، خیلی متفاوته با تعریفی از قهرمان که کسیه که باید جور کمکاری های ما رو بکشه!

ریشه ی این موضوع به نظرم در تنبلی و فرافکنی ماست. ما یه نفر رو لازم داریم که مسئول حل کردن مشکلات ما باشه، تا در نتیجه اگه مشکلات حل نشد،بندازیمش گردن اون شخص!

یعنی اگر ما بیکاریم، مشکل از ما نیست، مشکل از قهرمانیه که آورده بودیم و نتونست همه چیز رو درست کنه
اگه دلار گرون میشه، مشکل از ما نیست، مشکل از کسیه که قرار بود قهرمان باشه، بعد دیدیم نیست!

در حالی که بخش مهمّی از مشکل، علاوه بر اون قهرمان، تقصیر ماست
این ماییم که توانایی های لازم برای پایه گذاری یه کسب و کار و کارآفرینی کسب نکردیم یا تو رشته ی نامناسب تحصیل کردیم یا سطح انتظارمون از حقوق شغلیمون بالاتر از میزان ممکنه
این خود خود ماییم که وقتی میگن دلار گرون میشه، میریم سریع دلار میخریم، و باعث میشیم گرون بشه!
این قهرمان پروری خیلی خطرناکه.
چون درون صفات انسانی در نظر گرفته نمیشه.
مثل اینکه اون قهرمان هم آدمه و مثل هر آدم دیگه ای ضعف ها و کاستی هایی داره.
ما مردم جالبی هستیم. هر کسی رو در حد یک اسطوره و بت بالا میبریم، بعدش که کوچکترین خطایی ازش دیدیم، با سر میکوبیمش روی زمین...


پاسخ:
پاسخ:
و هر از چند گاهی، یکی رو میشونیم رو اسب سفید، و دوان دوان در پیش روان میشیم که "قهرمان آمد"!
اندک زمانی که گذشت، در میابیم که اعجاز نداره! پس به جای این که خودمون بریم دنبال حلّ مشکل، از اسب پیادش می کنیم، یکی دیگه رو میشونیم رو اسب سفید و باز دوان دوان در پیش روان میشیم که "قهرمان آمد!"
چی بگم؟ ینی... با خوندن این پستتون فقط یه آه از نهادم بلند شد!!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی