سلام...تو کتاب شازده کوچولو روباه بود نه شغال.. اما این منو یاد یه فیلم سینمایی انداخت که نزدیکای عید چند سال پیش پخش شد. دو تا بازیگر داشت یه دختر و روباه... دختره روباهی رو تو جنگل می بینه. کم کم اهلیش می کنه. خیلی برای اهلی کردنش وقت می زاره. و بالاخره باهاش دوست می شه. یه روز میاردش تو اتاقش. در اتاق رو می بنده. روباه که خودشو محصور می بینه دیوونه می شه خودشو به دروپنجره می کوبه. دختره هرکاری می کنه نمی تونه آرومش کنه... روباه از شدت ترس از محبوس شدن خودشو به سمت پنجره اتاق پرتاب می کنه. پنجره میشکنه و از طبقه ی دوم خونه می لفته پایین. دختر خیلی پشیمون می شه. گریه می کنه و روباه رو بغل می گیره. با خودش می بره به اعماق جنگل. فکر می کنه مرده. بهار می شه تابستان...تابستان میشه پاییز ....پاییز میشه زمستان.. دختر در تمام این مدت میرفته جایی که روباه رو همیشه می دیده... زمستان می شه بهار و اون دویاره روباهش رو می بینه... یه شال قرمز یا پارچه ی قرمز دور گردنش بسته بوده ازونجا میشناسدش. روباه رو می بینه اما از فاصله ی خیلی خیلی خیلی دور..و دیگه هیچ وقت به هم نزدیک نمی شن....
پاسخ:
سلام کتاب شازده کوچولو روباه بود، اما اینی که ازش عکس گرفتم مطمئن نیستم روباه بود یا شغال
آره یادمه چند دقیقه ی کوتاه از اون فیلم رو دیدم! همون جا که خودشو می کوبید در و دیوار!