از دیار حبیب...

من از دیار حبیبم ؟ من از دیار غریب؟

از دیار حبیب...

من از دیار حبیبم ؟ من از دیار غریب؟

جوانی نکو دار کاین مرغ زیبا...

سه شنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۳۰ ب.ظ



طبق عادت معمول، به سرعت قدم بر می داشتم

نگاهم به پیرمردی جلب شد که پیاده دوچرخه ی قدیمیش رو در دست می برد

خم شده بود، رکابی چیزی از دچرخه ش رو درست می کرد انگار


به تاخت رفتم و به تاخت برگشتم،

پیرمرد هنوز با دوچرخه در راه بود، اما هنوز خم شده بود

کمی دقت کردم، خم نشده بود، قامتش خمیده بود


خمیده پشت از آن گشتند پیران جهان دیده

که اندر خاک می جستند ایام جوانی را


+تصویر گویاست

سوار دوچرخه میشیم ،

پدرمون هلمون میده و شروع می کنیم به رکاب زدن و ویژژژژژژژژژ بزرگ میشیم !

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۱۰/۱۶
حبیـ ـب

نظرات  (۳)

۱۷ دی ۹۳ ، ۰۱:۳۲ پاک باخته
منم از این دوچرخه کمکیا داشتم
عین همین 
فقط قرمز بود
نهلیست ها چیکار می کنن؟

ناپایداری دنیا رو میبینن ئدیوونه نمیشن؟
پاسخ:
فکر نمی کنم بینن!

شاید چشم هاشون رو میبندن، صدای آهنگ رو زیاد می کنن، مشروبشون رو مینوشن و سعی می کنن فقط به "حال" فکر کنن!
۱۶ دی ۹۳ ، ۲۳:۲۲ بنای با ثوات
دوچرخه هایی که کمکی دارن رو دیگه لازم نیست کسی هول بده خووووووو..:|
پاسخ:
برای اولین بار که سوارش میشین چی؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی