جوانی نکو دار کاین مرغ زیبا...
سه شنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۳۰ ب.ظ

طبق عادت معمول، به سرعت قدم بر می داشتم
نگاهم به پیرمردی جلب شد که پیاده دوچرخه ی قدیمیش رو در دست می برد
خم شده بود، رکابی چیزی از دچرخه ش رو درست می کرد انگار
به تاخت رفتم و به تاخت برگشتم،
پیرمرد هنوز با دوچرخه در راه بود، اما هنوز خم شده بود
کمی دقت کردم، خم نشده بود، قامتش خمیده بود
خمیده پشت از آن گشتند پیران جهان دیده
که اندر خاک می جستند ایام جوانی را
+تصویر گویاست
سوار دوچرخه میشیم ،
پدرمون هلمون میده و شروع می کنیم به رکاب زدن و ویژژژژژژژژژ بزرگ میشیم !
۹۳/۱۰/۱۶