اذن به یک لحظه نگاهم بده

پیشتر ها، وقتی از اذن دادن ائمه برای زیارتشون سخن به میون میومد، یه تردیدی ته دلم بود، که بابا آدم باید ماشین بگیره بره دیگه! اذن نمی خواد که!
ولی الآن، مدت هاست، که دلم میخواد به زیارت برم
ولی هیچ جا راهم ندادن!
اربعین شد،
جاده با اسب مهیا بود، کربلا منتظر ما بود اما، نشد که برم
اقوام رفتند مشهد، مکان مهیا بود اما، نشد که برم
خانواده رفتن قم، اسباب فراهم بود اما، نرفتم
چند وقته که به در هر آستانی که میرم، راهم نمی دن
چند وقته که من رو از هر درگاهی می رونن
بدبختی هم اینه که انقدر پرونده م سیاهه که روم هم نمیشه اینا رو مستقیم به خدا بگم
اصلش میخواستم برم پیش این بزرگان، که پیش خدا برام ریش گرو بذارن!
دیدین یه دانشجویی، که داره مشروط میشه، هی این در و اون در میزنه و میره پیش استاد که نمره بهم اضافه کن که مشروط نشم، اما استاد می گه کاری از دست من بر نمیاد؟
دیدین آدم هایی رو که به یکی رو می زنن که براشون ضامن وامی بشه، اما طرف حاضر نمیشه حتی ملاقاتشون کنه؟
حکایت من هم همین حکایته
حسابم ته کشیده
چکام برگشت خورده
اعتبارم تمام شده
و دیگه کسی ضامنم نمیشه
لایق پا گذاشتن به حرمتون نیستم اما،
کرم شما بیشتر از بی لیاقتی منه
اذن به یک لحظه نگاه...
عجب داستانی!
دعای توسل می خونم و از ائمه میخوام پیش خدا واسطه بشن،
به این امید که خدا بهم اذن زیارت ائمه رو بده!
یا سادَتى وَمَوالِىَّ اِنّى تَوَجَّهْتُ بِکُمْ اَئِمَّتى وَعُدَّتى لِیَوْمِ فَقْرى وَحاجَتى اِلَى اللّهِ وَتَوَسَّلْتُ بِکُمْ اِلَى اللّهِ وَاسْتَشْفَعْتُ بِکُمْ اِلَى اللّهِ فَاشْفَعُوا لى عِنْدَ اللّهِ وَاسْتَنْقِذُونى مِنْ ذُنُوبى عِنْدَ اللّهِ فَاِنَّکُمْ وَسیلَتى اِلَى اللّهِ وَبِحُبِّکُمْ وَبِقُرْبِکُمْ اَرْجُو نَجاةً مِنَ اللّهِ فَکُونُوا عِنْدَ اللّهِ رَجاَّئى یا سادَتى یا اَوْلِیاَّءَ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ وَلَعَنَ اللّهُ اَعْداَّءَ اللّهِ ظالِمیهِمْ مِنَ الاْوَّلینَ وَالاْخِرینَ امینَ رَبَّ الْعالَمینَ
ینی من!
شاید فقط چون همین امام اضا هستش و ارومم میکنه چیزی نمیگم!
اما کربلا...مکه سوریه و.....
همه ی اینا ارزوی منه
ارزوی همس!
دیر و زود داره
اما کاش خیلی دیر نشه.........
فعلا دلمو خوش کردم ب خراسان! و گنبد طلا...