این غافله عزم کرب و بلا دارد
شنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۰۵ ب.ظ

کرایه ی اسب عادّی 4 تومن بود، ولی اسب گرونی کرایه کرد که راه بلد بود و مسیر رو می دونست، به قیمت 12 تومن
گروهی میشن و راه میفتن،
با اسب،
به سمت کربلا
تو میونه ی راه، یکیشون مریض میشه و از اسب میفته
دمر میذارنش پشت اسب و به حرکت ادامه میدن،
تا این که میبینن طرف،
گردنش ولو شده؛
مُرده
میمونن که چیکار کنیم این جنازه رو تو این بیابون و غربت؟
نه میتونیم ببریمش،
نه وسیله داریم که خاکش کنیم
عربی بومی رو می بینن
اشاره می کنن که میتونی جنازه رو ببری خاکش کنی؟
عرب میاد، جنازه رو میندازه رو کولش و میره
و سواران به راهشون ادامه میدن ...
از خاطرات شفاهی منقول از پدر پدربزرگ پدربزرگم بود- کربلایی ذوالفقار !-
خاطره ی سفری،
7 نسل پیش از من!
۹۳/۰۴/۲۸