از دیار حبیب...

من از دیار حبیبم ؟ من از دیار غریب؟

از دیار حبیب...

من از دیار حبیبم ؟ من از دیار غریب؟


7-8سال پیش بود

به مناسبت روز درختکاری یا همچین چیزی داده بودنش

نهال کوچکی بود. ما هم نمی دونستیم محصول میده یا نه و نهالش به درد بخور هست یا نه و در نهایت چه جور درختی خواهد شد.

کاشتیمش کنج باغچه


امسال برای اولین بار محصول آورد، اونم کلّی

فرآوریش کردیم، تلخیش رو گرفتیم و بعد کلی زحمت شد چند دبه زیتون خوشمزه

چند شبی است که زیتون پرورده تو سفره می درخشه. زیتونی که مال درخت باغچه ی خودمونه

درختی که تو این سال ها اصلا امید نداشتیم محصول بده


خیلی از افکار و اندیشه ها هم مثل همین چیزهایی که هستن که تو باغچه می کاریم

بعضی هاشون ممکنه اصلا رشد نکنن،

بزرگ نشن و محصول ندن و مدفون بشن زیر خاک

بعضی هاشون ممکنه سریع گل بدن و بعد پژمرده بشن و بعد با برفی و سرمایی خشک و نابود بشن

بعضی هاشون هم ممکنه مثل این درخت زیتون، سال ها بعد رشد کنن و محصول بدن



۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۳ ، ۲۲:۲۱
حبیـ ـب



"+میخوام تو مسابقات جهانی شرکت کنم

-مطمئنی ؟ مسابقات جهانی مسابقات سرعته، تو توی مسافت خوبی.

+میتونم تو سرعت هم رقابت کنم

-باشه. خیلی خوبه. 12 ماه فرصت داریم

+میخوام تو مسابقات امسال شرکت کنم!

-شوخی می کنی؟ فقط 5 هفته تا مسابقات جهانی مونده!

+تحت فشار بهتر عمل می کنم!"

آن چه خواندید، مضمون دیالوگ هایی بود در فیلم پرنده ی اسکاتلندی بین مردی که بعدا بارها قهرمان جهان در دوچرخه سواری شد و مدیر برنامه هاش!

++نمی دونم چرا من کلا تحت فشار نباشم عمل نمی کنم! من جاش بودم احتمالا دو هفته قبل مسابقات جهانی شروع می کردم!
+++خزنده ی ایرانی!
۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۳ ، ۰۰:۵۱
حبیـ ـب


3 نفریم

اولی سیاه پوشیده،

دومی هم زیر پلیورش سیاه پوشیده

می گم: " من سیاه نپوشیدم ولی عوضش دلم سیاهه"...

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۳ ، ۱۹:۰۶
حبیـ ـب
نمی دونم این لینک رو قبلا دادم یا نه، اما زیباست
کلیک کنید و گوش


یه ضرب المثلی ما تو زبان محلی داریم،
ترجمه ش این میشه که ورمز به پشتوانه ی برنجه که آب میخوره
ورمز، علف هرزیه، که تو شالیزار رشد می کنه. از آبی که برای برنج میاد تغذیه می کنه و به خاطر بودن کنار برنجه که زنده می مونه

یه بیتی میخونه تو این آواز که،
نه در اختر حرکت بود و نه در قطب سکون
گر نبودی به زمین خاک نشینانی چند



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۳ ، ۲۰:۴۴
حبیـ ـب
۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۳ ، ۱۲:۵۰
حبیـ ـب

 

 

+هرچند چاقوی ابراهیم نبرید گلوی اسماعیل رو،

اما تیر درید گلوی اصغر رو ...

 

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۳ ، ۲۰:۰۰
حبیـ ـب
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۳ ، ۱۸:۴۳
حبیـ ـب

مردکی را چشم درد خاست. پیش بیطار(دامپزشک!) رفت که دوا کن. بیطار از آنچه در چشم چارپای میکند در دیده او کشید و کور شد. حکومت به داور(قاضی) بردند. گفت برو هیچ تاوان نیست، اگر این خر نبودی پیش بیطار نرفتی. مقصود ازین سخن آنست تا بدانی که هر آن که ناآزموده را کار بزرگ فرماید با آنکه ندامت برد به نزدیک خردمندان بخفت رای منسوب گردد.

ندهد هوشمند روشن راى

به فرومایه کارهاى خطیر

بوریا باف اگر چه بافنده است

نبرندش به کارگاه حریر



۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۳ ، ۱۵:۱۷
حبیـ ـب

تا حالا شنیدین حیوونی از درنده خویی پیغمبری رو بکشه؟

اما از 14 معصوم، 13 تاشون توسط ابناءبشر به شهادت رسیدند!


تا حالا شنیدین در عالم موجودی فقط به اندازه ی دو کمان تا خدا فاصله داشته باشه؟

یکی از ابناءبشر به این مرتبه رسید! محمد مصطفی (ص) !


به نظرم ترسناک ترین بخش آدم بودن، اینه که ماییم که تعیین می کنیم هم مرتبه ی پیغمبران باشیم یا کمتر از گرگ و شغال !

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۳ ، ۰۱:۴۹
حبیـ ـب
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۳ ، ۲۳:۱۳
حبیـ ـب